به گزارش همشهریآنلاین در این مجموعه شعر نزدیک به شصت شعر تازه شاعر که عمدتا در سالهای 91 و 92 سروده شدهاند در این دفتر گرد آمده است.
از دکتر غلامحسین معتمدی پیش از این مجموعه شعرهای «تو آن خوابی نبودی که من دیده بودم» و «آواز امشب» از سوی نشر مرکز به بازار کتاب عرضه شده بود.
آقای معتمدی پیش از این در گفت و گویی با همشهریآنلاین از شعر و سرودههای خود گفت.
در مجموعه شعر تازه دکتر معتمدی روندی آرام اما روبه رشد در بهرهگیری از واژهها و تعبیرات حس میشود.انتقال احساسی بیپیرایه و باطنی از احساسات شاعردرباره برخی رخدادهای پیرامونی و روانیات افراد و گروهها از ویژگیهای این دفتر شعر است که در تار و پود شعر معتمدی تنیده شده است.
او که دانش موسیقی خوبی دارد و در کنار آن پیانو به سبک مرتضیخان محجوبی را نیز با آگاهی و تکنیکی در خور اعتنا مینوازد، همنشینی و حسآمیزیاش با موسیقی را نیز به شکلی غیرمحسوس در کلمات و واژههای شعرش بازتاب داده است.
آقای معتمدی در چند سال اخیر روی مضامین مرتبط با زندگی، به خصوص مرگ تمرکزی ویژه کرده است. یادداشتهایش و نیز برخی از آثاری که در این زمینه قلمی کرده از دغدغههایش نسبت به چنین مفهوم عمیق و پیچیده خبر میدهد. به واقع میتوان او را از معدود روانپزشکانی به شمار آورد که در زمینه مرگشناسی تخصص و دانش دارد، اما در مقابل اشعارش سرشار از زندگی و طراوت است.
دو نمونه از شعرهایش با عنوان کودکی و «پرده آخر» را بخوانید:
کودکی
بچههای خوبی نبودیم
وگرنه بزرگ نمیشدیم
و کلاه کودکیمان را
بر نمیداشتند.
وقتی بازی میکردیم
نمیدانستیم
که با جر زدن
دروغ را تمرین میکنیم
و به سرعت بزرگ میشویم.
حالا آن قدر بزرگ شدهایم
که دروغ
آن قدر کوچک به نظر میرسد
که آن را تشخیص نمیدهیم
و آن قدر دروغ میگوییم
که کودکیمان را
از یاد بردهایم.
پردهی آخر
کسی نمیداند
که پردهی آخر
الفبای زندگیست
که فراموش میشود
یا قطرههای سرمی
که در رگهای احتضار
به بنبست میرسد
یا صدای گلولهای
که روزگار شلیک میکند.
امّا همه میدانند
که رؤیاها مثل شمع میسوزند و
دود میشوند
چیزی جز اشک باقی نمیماند
و در پردهی آخر
همیشه خداحافظی نقش اوّل را بازی میکند.
15/6/1391
کتاب دنیا از جنس خاطرههاست در 150 صفحه از سوی نشر مرکز به بازار کتاب عرضه شده است.